سفارش تبلیغ
صبا ویژن
طمع حکمت را از دلهای دانایان می برد . [پیامبر خدا علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :1
بازدید دیروز :1
کل بازدید :3598
تعداد کل یاداشته ها : 3
103/2/22
6:46 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
haminjoori[0]

خبر مایه

Photo505

 

عروسک زنده برای بچه ها
شرکت Genpets اقدام به تولید عروسک ها ی زنده کرده است . این شر کت به کمک مهندسی زیستی و اصلاح ودست کار ی Dna ، اقدام به تولید پستانداران زنده کرده است . این موجود زنده در 7 شخصیت مختلف تولید گردیده است .

این حیوانات با القای خواب زمستان ی درآنها در بسته بندی ها ی و یژه ای عرضه میگردند .بسته بندی ها دارای نشانگر ضربان قلب حیوان ، چراغ ها ی Led که درجه تازگی حیوان را نشان می دهد ، دارا ی سیستم( Iv ) که حیوان توسط یک لوله باریک تغذیه می گردد، می باشد عمر این حیوانات یک تا سه سال است ، وپس از خارج شدن از بسته بندی خواب زمستانی سروصدای کمی داشته وبا کودکان و انسان سریع انس میگیرند .

این عروسک یک پستاندار عقیم شده است که به کمک علم مهندسی ژنتیک ساخته شده. ترکیبی از ژنهای خرگوش ، شامپانزه و خوک. با استفاده از القای خواب زمستانی ، در جعبه نگهداری میشه و این جعبه ضربان قلب و میزان تازگی اون رو نشون میده. در دو مُدل یکی با طولعمر یکسال و یکی با طولعمر سه سال ساخته شده. در هفت مدل پهلوان( قرمز) ، ماجراجو(نارنجی) ، شاد(زرد) ، آروم(سبز) ، متین(آبی ) ، روحانی(بنفش) ساخته شده اند . قیمت هنوز مشخص نیست و تنها به صورت آزمایشی در اختیار اعضای شرکت قرار گرفته اند.

این موجود زنده طوری ساخته شده که حرکات محدودی مانند یک نوزاد داشته باشه. مدفوع بسیار مختصری داره و به غذای کمی احتیاج داره. قد حدود بیست و قطر هفت سانت. جثه اون از این بزرگتر نمیشه. کاملاً درد رو حس میکنه ولی نمیتونه اصوات بلند تولید کنه. داری خون عضله و استخوانه. بعد از خروج از جعبه ظرف بیست دقیقه بیدار میشه و چشمهاش رو باز میکنه

Loogix.com. Animated avatars. Motley

خسته نباشی مرد پیاده از کنارت گذشتم، گفتی:" چندی خوشگله؟" سواره از کنارت گذشتم، گفتی:" برو پشت ماشین لباسشویی بنشین!" در تاکسی خودت را به خواب زدی تا سر هر پیچ وزنت را بیندازی روی من در اتوبوس خودت را به خواب زدی تا مجبور نشوی جایت را به من تعارف کنی در خیابان دعوایت شد و تمام ناسزاهایت، فحش خواهر و مادر بود در پارک، به خاطر بودن تو نتوانستم پاهایم را دراز کنم نتوانستم به استادیوم بیایم، چون تو شعارهای آب نکشیده می دادی من باید پوشیده باشم تا تو دینت را حفظ کنی مرا ارشاد می کنند تا تو ارشاد شوی! تو ازدواج نکردی و به من گفتی زن گرفتن حماقت است من ازدواج نکردم و به من گفتی ترشیده عاشق که شدی مرا به زنجیر انحصارطلبی کشیدی عاشق که شدم گفتی مادرت باید مرا بپسندد من باید لباس هایت را بشویم و اتو بزنم تا به تو بگویند خوش تیپ من باید غذا بپزم و به بچه ها برسم تا به تو بگویند آقای دکتر وقتی گفتم پوشک بچه را عوض کن، گفتی بچه مال مادر است وقتی خواستی طلاقم بدهی، گفتی بچه مال پدر است .. خسته نباشی مرد


احتیاجی ندارم که تو در اتوبوس بایستی تا من بنشینم. احتیاجی ندارم که تو نان آور باشی. احتیاجی ندارم که توحامی باشی خودم آنقدر هستم که حامی خود و نان آورخود باشم. با تو شادم آری، اما بدون تو هم شادم. من اندک اندک می آموزم که برای خوشبخت بودن نیازمند مردی که مرا دوست بدارد نیستم من اندک اندک عزت نفس پایمال شده خود را باز پس می گیرم. به من بگو ترشیده، هرچه می خواهی بگو. اما افتخار همبستری و همگامی با مرا نخواهی یافت تا زمانی که به اندازه کافی فهمیده و باشعور نباشی گذشت آن زمان که عمه ها و خاله هایم منتظر مردی بودند که آنها را بپسندد و درغیر اینصورت ترشیده می شدند و درخانه پدر مایه سرافکندگی بودند. امروز تو برای هم گامی بامن(و نه تصاحب من - که من تصاحب شدنی نیستم) باید لیاقت و شرافت و فروتنی خود را به اثبات برسانی. حقوقم را از تو باز پس خواهم گرفت. فرزندم را به تو نخواهم داد. خودم را نه به قیمت هزار سکه و یک جلد کلام الله که به هر قیمتی به تو نخواهم فروخت. روزگاری می رسد که می فهمی برای همگامی با من باید لایق باشی - و نیز خواهی فهمید همگام شدن با من به معنای تصاحب من یا تضمین ماندن من نخواهد بود. هرگاه مثل پدرانت با من رفتار کردی بی درنگ مرا از دست خواهی داد.ممکن است دوست و همراه تو شوم اما ملک تو نخواهم شد


89/11/17::: 10:16 ع
نظر()
  
  

همراهی ابابیل با هواپیمای خمینی، دوازده بهمن پنجاه و هفت

عکسی کمتر دیده شده از هواپیمای خمینی بر فراز ایران

"یه روز یه رشتی وارد خونه میشه، می بینه زنش لخت روی تخت خوابیده ..." "یه روز یه رشتی در کمد را باز می کنه، می بینه حسن آقا ..." چه چیزی درباره لطیفه های رشتی خنده آور است؟

هنگامی که یک ماجرایی تعریف می شود که در آن فردی از میان ما بر خلاف همه آن انتظارات عمومی رفتار می کند، ما آن را بانمک و خنده دار می یابیم. حالا بیایید ببینیم آن بخش از فرهنگ ما که در لطیفه های رشتی پنهان شده چیست. در مورد لطیفه های رشتی، معمولا محور لطیفه یک مرد رشتی است که مرد دیگری با زنش خوابیده است. آنچه لطیفه رشتی را برای ما خنده دار می سازد معمولا دو حالت دارد. حالت یک اینست که مرد رشتی هالو است و متوجه نمی شود که مرد دیگری با زنش خوابیده است، و ما به حماقت او می خندیم. در این حالت به حماقت کاراکتر لطیفه می خندیم. حالت دو اینست که مرد رشتی متوجه این رابطه جنسی می شود، اما واکنشی از خود نشان نمی دهد و به سادگی از کنار آن می گذرد. یعنی وضعیت تعریف شده در لطیفه با انتظارات ما بر اساس تربیت و جامعه پذیری و شناخت ما تناقض دارد و از این روست که وضعیت به نظر ما خنده دار می آید. حالا بیایید حالت دو را در نظر بگیریم و نگاهی عمیق تر به دلیل خنده داربودن جوک های رشتی بیاندازیم. مگر نه اینکه انتظار داریم که هر مردی وقتی که مرد دیگری را با زنش می بیند، عصبانی شده، غیرتش به جوش بیاید و بزند یکی از آن دو یا هر دو را بکشد؟ و واکنش خونسرد و عاری از خشونت مرد رشتی ما را به خنده می اندازد! در فرهنگ ما، ناموس و غیرت** متاسفانه چنان ریشه دوانده که بدون آنکه آگاهانه بدان بیاندیشیم، در ذهنیت ما همواره جاری است. اول از همه اینکه ما زن را ناموس مرد می دانیم و هنوز باور نداریم که زن هم یک انسان است که اختیار خود را دارد. یک دلیل خنده دار بدون جوک رشتی اینست که زن را هنوز ابزار جنسی برای استفاده مرد می دانیم. هر مردی که دستش برسد، به زن مرد رشتی تجاوز می کند و کنار او می خوابد. زن اعتراضی نمی کند، چیزی نمی گوید، و اصولا در همه جوک های رشتی کاراکتری ندارد، و هنگامی که مردی به سراغ او نمی آید هیچ اعتراضی نمی کند. زن رشتی انتخابی ندارد، اعتراضی ندارد، صدایی ندارد، فقط یا لخت روی تخت خوابیده، یا مورد تجاوز مرد همسایه و بقال و حسن آقا قرار می گیرد. زن رشتی در همه ی این لطیفه ها فقط "ناموس" مرد رشتی است! مرد رشتی هم که به ناموس اهمیتی نمی دهد، پس هر مردی می تواند به زنش دست درازی کند. دوم اینکه مرد باید "غیرت" داشته باشد، یعنی اینکه از "ناموس" خود دفاع کند و اگر مرد دیگری را با زن خود دید، از خود خشونت نشان دهد** و خون بریزد!اینکه مرد رشتی بدون ارتکاب خشونت از کنار ماجرا رد می شود، برای ما بشدت خنده دار است. آخرین جوک رشتی را که شنیده اید به خاطر بیاورید و به جای "مرد رشتی" یک "مرد سوئدی" را در آن قرار دهید. آیا بازهم بانمک و خنده دار است؟ طبیعی است که از مرد سوئدی انتظار نمی رود که دست به چاقو بزند و زن خود یا مرد دیگر را بکشد! فرهنگ و قانون کشور سوئد متفاوت است. این وضعیت رقت بار فرهنگی ماست! به عنوان روشنفکر به نقد حکومت جمهوری اسلامی می پردازیم که چرا دست به سنگسار می زند، ولی کمتر به نقد فرهنگ ناموسی و غیرت پرستی خودمان می پردازیم که مسبب قتل زنان و دختران بسیاری در این مملکت بوده و هست. برای اینکه عمق این وضعیت رقت بار روشن تر شود، اجازه دهید چند خطی از کتاب «فاجعه خاموش (قتل های ناموسی)» به قلم پروین بختیار نژاد *** را در اینجا نقل کنم. *** "شیدا زن 16 ساله مریوانی که یک کودک 2 ساله نیز داشت ... در حال حرف زدن با مردی در خیابان توسط برادرش به قتل رسید. مردی به علت سوءظن به همسرش او را پس از 29سال زندگی مشترک در برابر دیدگان فرزندانش به قتل رساند. خانواده‌ای در خوزستان در کیف دختر خود کارت تبریکی بدون امضاء یافتند. دختر توسط عمویش به قتل رسید و خانواده آن دختر قاتل را بخشیدند. سعیده دختر 14 ساله بلوچستانی به دلیل شک پدر به او، به وسیله پدر، برادر و دوستان برادرش سنگسار شد و به قتل رسید. دلبر خسروی، دختر 17 ساله‌ای در دهی نزدیکی مریوان، به دلیل داشتن قصد طلاق از همسر ناخواسته و اجباری خود، توسط پدرش سر بریده شد. مردی 46 ساله‌ای همسر صیغه‌ای و نوجوانش را که 15 سال بیشتر نداشت به دلیل سوءظن با ضربات چاقو مجروح کرد و مردی که در خیابان در حال حرف‌زدن با او بود را با ضربات چاقو به قتل رساند. در دزفول، جاسم که خود دارای سه زن بوده دختر 15 ساله‌اش را به دلیل اینکه فکر می‌کرد عمویش به او تجاوز کرده، سر برید. باز در دزفول، مردی با سوءظن به همسر دومش و با ادعای اینکه پسرش متعلق به او نیست، سر وی و فرزند 7 ساله‌اش را برید. زهرا دختر 7 ساله اهوازی زمانی که مادرش بر سر اختلافی با شوهرش (پدر زهرا)، به همراه وی به منزل پدری‌اش می‌رود، پس از بازگشت مورد سوءظن پدر خود قرار می‌گیرد. پدر به زهرای 7 ساله شک می‌کند که شاید زمانی که او در منزل پدربزرگش بوده، مورد تجاوز دایی‌اش قرار گرفته باشد. وی با این سوءظن به دست پدر کشته می‌شود." *** پروین بختیارنژاد در این کتاب تلاش کرده نمایی از فاجعه خاموش را به ما نشان دهد. مردهایی که او به ما نشان می دهد، مردهایی که سر دختر 7 ساله، خواهر 17 ساله و زن 15 ساله خود را می برند، مردهایی که هیچکدام "مرد رشتی" نیستند. اینان همه مردان باغیرتی هستند که از ناموس خود دفاع می کنند و واکنش آنها همخوان با انتظارات فرهنگی ماست، و از این رو برای ما خنده دار نیست! ولی آیا واقعا اینطور است؟ آیا ماجرای قتل های ناموسی گریه آور نیست؟ اگر ما واقعا از هر مردی که زن یا دختر یا خواهر خود را با مرد دیگری می بیند انتظار نداریم که دست به جنایت بزند، چرا به جوک های رشتی می خندیم؟ وقت آن نرسیده که از خود بپرسیم فرهنگ خشونت ناموسی را چرا پذیرفته ایم؟

... خلیج همیشگی فارس

خلیج فارس یا خلیج عربی‌؟   

[تصویر: 1.gif]

دیگه آدم به برادر خودش هم نمیتونه اطمینان کنه !

تصویر به اندازه کافی تکان دهنده هستش

گویا هنوز در جامعه ما: دختر بودن یعنی کله قند و لی لی لی لی.......... دختر بودن یعنی الگوی خیاطی وسط مجله های درپیت دختر بودن یعنی همونی باشی که مادر وخاله وعمه ت هستن دختر بودن یعنی " دخترو رو چه به رانندگی؟ " تو باید چرخ خیاطی برونی! دختر بودن یعنی " شنیدی شوهر سیمین واسش یه سرویس طلا خریده 12 میلیون؟" دختر بودن یعنی باید فیلم مورد علاقه تو ول کنی پاشی چایی بریزی دختر بودن یعنی نخواستن و خواسته شدن دختر بودن یعنی حق هر چیزی رو فقط وقتی داری که تو عقدنامه نوشته باشه دختر بودن یعنی "چه معنی داره عکس گذاشتی تو پروفالیت؟ (حتی باحجاب!) دختر بودن یعنی " به بابات گفتی؟" داداشت راضیه؟!Bfتون ناراحت نمیشن؟! رئیس اداره چی؟!!! دختربودن یعنی " برو تو ، دم در وای نستا" دختر بودن یعنی تو گرما لباست 4 متر و نیم پارچه ببره که مردان به گناه نیفتن! دختر بودن یعنی " تا حالا کجا بودی ؟" دختر بودن یعنی "کجا داری میری؟" دختر بودن یعنی " تو نمیخواد بری اونجا ، من خودم میرم " دختر بودن یعنی "کی بود بهت زنگ زد؟! با کی حرف میزدی؟" گوشیتو بده ببینم! دختر بودن یعنی اجازه گرفتن واسه هرچی ، حتی نفس کشیدن ! دختر بودن یعنی بگی: "کاشکی منم پسر بودم !!!!!!!!!!!!!!!!"(پاک کردن صورت مسئله و بزرگترین توهین به خودت) دختر بودن یعنی بگی: "تو مردی میتونی اما من که....!" دختر بودن یعنی " خیلی خودسر شدی"(ترجمه: خجالت نمیکشی از مغز و سر خودت استفاده میکنی؟!!!) دختر بودن یعنی سوار دوچرخه میشی؟ بگیریدش!!! اما اصلآ ناراحت نباش چون اجازه داری ترک موتور شوهرت بشینی! ! ! دختر بودن یعنی مجرم بودن (کافیه دست داده باشی به یک پسر پس ارتباط نامشروع داشتی که حد(شلاق) داره ! گرچه ممکنه این دنیا لو نرفته باشی اما اون دنیا حتمآ مجازات میشی ! ! ! دختر بودن یعنی "خوب به سلامتی لیسانس هم که گرفتی دیگه باید شوهرت بدیم" دختر بودن یعنی هندونه نبریده که باید قاچ بشی تا معلوم شه فاسدی یا نه! دختر بودن یعنی گلابی بودن ! دختر بودن یعنی دائمآ هلو بودن ! البته هلوی پوست کنده با اپیلاسیون کامل! دختر بودن یعنی سالها بشین تا شاید یه روز یه سبیل کلفت بیاد زنگ درخونتونو بزنه و ببرتت ایشالآ خوشبخت میشی ننه ! دختر بودن یعنی 30 سالت شده هنوز داری میگی :"ایشالا وقتی رفتم سر خونه زندگیم... !" یکی نیست بگه بابا زندگی تو 30 ساله شروع شده تا حالا چه گلی به سر خودت زدی؟ چه لذتی از زندگی بردی؟ حتمآ باید بشینی تا یکی دیگه بیاد تورو خوشبخت کنه؟! ! ! دختر بودن یعنی بر بدن خود حقی قائل نبودن! یعنی پرورش اندام برای استفاده یک نفر دیگر! یعنی سوء تغذیه برای مانکن شدن! دختر بودن یعنی یه مرد چند میلیون ازت بگیره و دماغتو قصابی کنه تا یه مرد دیگه خوشش بیاد البته اگه در این راه شهید نشی! و در مقابل سالها پز دماغ پهن و زشت bf گرامی یا شوهرتو بدی و بگی وای چقدر مردونه اس دماغش! هیچ کاری لازم نداره! دختر بودن یعنی بکارت! ! ! یعنی بابا تو را بکارت! و آب دهد تا رشد کنی و رسیده شوی و چیده شوی و در بسته بندی ات بمانی تا شاید مشتری بیاید و ..... دختر بودن یعنی خواستگاره از بابات میپرسه: خوب حاجی حالاجنسو ازبچگی واسم آکبند نگه داشتی ایشالا؟! خط و خش که نداره ها؟!!! لازمه ببرم معاینه فنی؟! پزشک قانونی؟!!! و بابات میگه برو حالشو ببر خیالت تخت! مورد داشت پس بیار جنس بد بیخ ریش صاحبش ! دختر بودن یعنی آنچنان شستشوی مغزی بشی که به مصادیق ظلمی که بهت شده افتخار هم بکنی ! دختر بودن یعنی حتی توهم بکارت اینترنتی!!!!! با نداشتن add list !!! دختر بودن یعنی توهم نجابت اینترنتی!!! با نذاشتن عکس!!! دختر بودن یعنی از شوهرت متنفری اما شبها تمکین و تمکین! ! ! دختر بودن یعنی بگی: "بیچاره داداشم معلوم نیست زن گرفته یا شوهر کرده !" (نتیجه: ته دلت خودت هم قبول نداری که حقوق مساوی با مرد داری! دختر بودن یعنی متوجه نیستی داری به بدبختیهات دامن میزنی وقتی میگی: "واه واه دختره رو ببین چه لباسی پوشیده خجالت هم خوب چیزیه! ! " دختر بودن یعنی داف بودن البته داف بی گاف! دختر بودن یعنی ضعیفه بودن ! و دائم به دنبال سایه بالا سر (هموم آقابالاسر) گشتن دختر بودن یعنی bfت یا شوهرت تو خیابون با یه بنده خدا درگیر میشه و با فحاشی میگه: مگه نمییبینی صاحاب داره! و تو قند تو دلت آب میشه از اینهمه صاحاب داشتن! ! ! دختر بودن یعنی دیه تو چیزی مابین بیضه چپ و راست مرد! ! ! دختر بودن یعنی گاهی تخفیف مجازاتت از سنگسار به اعدام! ! ! برو حالشو ببیر دیگه چی میخوای از این اجتماع دختررررررررررررر؟!!! و در نهایت دختر بودن یعنی اگر این مقاله رو یک زن نوشته بود با خیال راحت در موردش فکر میکردی اما الان میپرسی: آقا حالا شما خودتون واقعآ به این حرفا عقیده دارین؟!!!!(ترجمه: بابا این مردها همشون....) یعنی حتی در تصورت هم به وجود چنین افرادی با شک نگاه میکنی! اما انتظار داری در واقعیت وجود داشته باشند! کاش این دل نوشته تلنگری باشه واسه اون دسته از دخترها و مادران آینده که هنوز نمیدونن چقدر توانایی تغییر این واقعیتهای تلخ اجتماعی رو دارن . حتی اگر فقط یک دختر مونده باشه که هنوز حقوق انسانی خودش رو نمیشناسه و نوشته من بتونه کمترین اثری بر او داشته باشه من به مقصودم رسییده ام.